سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وسط ِ این "پارسال ، امروز" نوشتن ها یکیش رو ننوشتم که همانا روز اول و دوم اسفند و رفتن به آزمایش بود...

و پارسال ، امروز ِ امروز ، مربوط میشه به امشب شبی که ماها رفتیم خونه شون واسه بازدید...!

یادش بخیر ...
- که از صبحش جه بساطی داشتم سر ِ چی پوشیدن...هرکار می کردم مثه عروس ها نمی شدم پوزخند
- که چه داستانی داشتیم سر ِ گل خریدن... هر گل فروشی ای که میرفتیم نه سبد گل ِ مناسب داشت و نه گل ِ خوبی که واسه مون سبدش کنه...بعد از کلللللللللللی تابیدن موفق شدیم و یه صندوق گل خریدیم که خیلی هم خوشگل شد..و بماند که به همسرجان سفارش کردیم یه عکس ازش بگیر و ظاهرآ نگرفته و یا دست ِ ما نرسید...

- که چه استرسی داشتم برای روبرو شدن با همه خانواده شون و مثلآ جاری ها!!!....و البته چقدر خونگرم بودن و من همه استرسم یادم رفت و انگار نه انگار خیر ِ سرم عروس هستم مثلآ!!!
کلآ توی این مدت حتی همونوقتی هم که لباس عروس پوشیده بودم ، حس ِ عروس بودگی (!!) بهم دست نداد نمی دونم چرا؟!!

- که با اینکه قبلش از طریق همسرجان مطمئن شده بودم که پاکت ِ حاوی ِ صورت قباله که اصولآ به عنوان پیش نویس ِ مهریه میره واسه خانواده داماد ، باز شده ؛ دیده شده و با یک
"انشاالله مبارک است" از سمت ِ پدرشوهرجان امضا شده ، اما تا وقتی این پاکت رسید دست ِ بابای خودم جون به لب شدم!!

- که چه خاطره برایم ماند ، از حرفی که شاید......اما شاید نه! قطعآ!! بدون ِ هیچ منظوری زده شد و نزدیک بود بخاطرش ، کل ِ قضیه را بهم بزنم و چقدر همگان با من زبون ریختند که بی خیال شو و حرف از روی منظوری زده نشده...(البته این "قطعآ" رو الان و بعد از شناخت ِ یکساله میگم و اون موقع همون "شاید" بود!!.......از جانب همسرجان نبوداااا)

و خلاصه آنکه آن شب هم گذشت و قرار ِ بعدی ، بعد از کلی کش و قوس بخاطر ِ همان حرف ِ بالا ، مشخص شد....

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

این روزا خیلی دلم مشهد میخواد...
از خرید عید هم که نگووووووووووو...یه مانتو خریدم و با اینکه دوستشم داشتم اما احساس میکنم یکی دیگه هم میخوام...شاید برای بعضی جاها یه چیز دیگه باشه ، بهتر باشه...
برای همون مانتو ؛ کفش و کیف و شال و شلوار !!! میخوام...
لباس های توی خونه م حل شده تقریبآ و واسه همسرجان هم ، کت و شلوار خریدیم و پیراهن...شاید اگر کفش هم بخریم بد نباشد!

 

فعلآ همین
خوشتون باشه
تا بعد...

 


نوشته شده در سه شنبه 92/12/6ساعت 1:0 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak